نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست

ساخت وبلاگ

پیشانیت سیاه مبادا به ننگ ها

ای ماه! ای مراد تمام پلنگ ها


این برکه ها برای تو بسیار کوچک اند

جای تو نیست سینه ی این چشم تنگ ها


آراسته ست ظاهر رنگین کمان ولی

چون ابرها حذر کن از این چند رنگ ها


یک روز تو در اوجی و یک روز دیگری

دنیا دهن کجی ست به الا کلنگ ها


من چند روز پیش دلی را شکسته ام

من را به رسمیت بشناسید سنگ ها!

شاعر : علیرضا بدیع 
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

این رقص موج زلف خروشنده ی تو نیست این سیب سرخ ساختگی ، خنده ی تو نیست ای حسنت از تکلّف آرایه بی نیاز اغراق صنعتی است که زیبنده ی تو نیست در فکر دلبری ز من بینوا مباش صیدی چنین حقیر ، برازنده ی تو نیست شب های مه گرفته ی مرداب بخت من ای ماه! جای رقص درخشنده ی تو نیست گمراهی مرا به حساب تو می نهند این کسر شأن چشم فریبنده ی تو نیست ای عمر! چیستی که  به هر حال عاقبت جز حسرت گذشته در آینده ی تو نیست شاعر : فاضل نظری نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

هوا سرد است و برف آهسته باردز ابری ساکت و خاکستری رنگزمین را بارش مثقال ، مثقالفرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ سرود کلبه ی بی روزن شبسرود برف و باران است امشبولی از زوزه های باد پیداستکه شب مهمان توفان است امشب دوان بر پرده های برفها ، بادروان بر بالهای باد ، باراندرون کلبه ی بی روزن شبشب توفانی سرد زمستان « آواز سگها » زمین سرد است و برف آلوده و ترهواتاریک و توفان خشمناک استکشد - مانند گرگان - باد ، زوزهولی ما نیکبختان را چه باک است ؟ کنار مطبخ ارباب ، آنجابر آن خاک اره های نرم خفتنچه لذت بخش و مطبوع است ، و آنگاهعزیزم گفتم و جانم شنفتن وز آن ته مانده های سفره خوردنوگر آن هم نباشد استخوانیچه عمر راحتی دنیای خوبیچه ارباب عزیز و مهربانی ولی شلاق ! این دیگر بلایی ستبلی ، اما تحمل کرد بایددرست است اینکه الحق دردناک استولی ارباب آخر رحمش آید گذارد چون فروکش کرد خشمشکه سر بر کفش و بر پایش گذاریمشمارد زخمهایمان را و ما اینمحبت را غنیمت می شماریم خروشد باد و بارد همچنان برفز سقف کلبه ی بی روزن شبشب توفانی سرد زمستانزمستان سیاه مرگ مرکب « آواز گرگها» زمین سرد است و برف آلوده و ترهوا تاریک و توفان خشمگین استکشد مانند سگها باد ، زوزهزمین و آسمان با ما به کین است شب و کولاک رعب انگیز و وحشیشب و صحرای وحشتناک و سرمابلای نیستی ، سرمای پر سوزحکومت می کند بر دشت و بر ما نه ما را گوشه ی گرم کنامیشک نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

به صحرایی دگر خواهم نهاد امشب سر خود را ز خاطر می‌برد این رود وحشی بستر خود را شبیه کودکی ماتِ خیابان‌های تهرانم که ناغافل رها کرده‌ست دست مادر خود را پشیمانی‌ست پیشانی‌نوشتم؛ پیش طالع‌بین عرق می‌ریزم و پایین می‌اندازم سر خود را‌ زمین سنگ صبورت نیست، آه ای ابر سرگردان مریز این گونه زیر دست و پا خاکستر خود را زمین سنگی‌ست، من خوابم نخواهد برد، می‌دانم ولی بالش نخواهم کرد بال پرپر خود را شاعر : محمد مهدی سیار نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

به صد یلدا الهی زنده باشی

انار و سیب و انگور خورده باشی 

اگر یلدای دیگر من نباشم 

تو باشی و تو باشی و تو باشی 

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

پا به زنجیر خود ، از اشک ، چو شمع است تنم تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم روزِ بازار خیال است شبم ، خواب که هیچ صبح هم وعده به شب ، گرنه به فردا فکنم زهر خوابم همه اندام به درد آغشته است مژه ها نیزه ی برق است ، که برهم نزنم باغ خون و سگ دیوانه چرا بیند ، آه پری آینه ام - دل - به طلسم بدنم؟ مثل نفرین که حقایق دهدش رنگ وقوع حسب حالم شده و ورد زبانم «چه کنم» باد کز کوه سیاه آمد و شمعم را کشت کاش چون آتش روحم ، ببرد دود تنم کار این مُلک نه آنقدر خراب است «امید» کارزویی بتوان داشت ، عبث دم چه زنم؟ شاعر : اخوان نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم

به سر ،هوای تو را دارم از زمین سیرم


دلم شبیه درخت آن چنان پر از مهر است

که سایه از سر هیزم شکن نمی گیرم


که ام؟ مبارز سستی که در میانه جنگ

به دست دشمنم افتاده است شمشیرم


به چاره سازی من اعتنا مکن ،من نیز

یکی از آن همه بازیچه های تقدیرم


بهار ، بی تو رسیده ست و من چو مشتی برف

اگرچه فصل شکوفایی است ، می میرم

شاعر : سجاد سامانی
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

به تازه کردن اندوه من می‌آیند، آه... مسافران که هر از گاه می رسند از راه نمانده است تو را هیچ یاد یار و دیار نمانده است مرا هیچ غیر آه و نگاه نشسته است به راهت هزار چشمِ سپید تو دل به راه‌ ندادی هزار سال سیاه من آه می‌کشم و باز بیشتر شده است مه زمین و دم آسمان و هاله ماه حساب روز و شب و سال و ماه دستم نیست تو خود به یاد بیاور قرار خود را گاه گمان مبر که دگر بی‌ تو زنده خواهم ماند به عزت و شرف لا اله الا الله... شاعر : محمد مهدی سیار نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

نشست بر دل تو مهر همدمی دیگر

نشست بر دل من گرد ماتمی دیگر


اگر چه از غم هر آدمی خبر دارم

خبر ندارد از اندوهم آدمی دیگر


چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ

به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر


چو شمع،گریه از این می کنم که غیر از رنج

نبوده است سرم گرم عالمی دیگر


برای مست شدن کافی است اما کاش

برای مرگ، شرابم دهی کمی دیگر

شاعر : سجاد سامانی 
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 5:45

حریق خزان بود... همه برگ ها آتش سرخ، همه شاخه ها شعله زرد درختان همه دود پیچان به تاراج باد و برگی که می سوخت، میریخت، می مرد و جامی سزاوار چندین هزار نفرین که بر سنگ می خورد من از جنگل شعله ها می گذشتم غبار غروب به روی درختان فرو می نشست و باد غ نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...ادامه مطلب
ما را در سایت نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5tamashagah0 بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1396 ساعت: 15:21